وبلاگ - آخرین اخبار

چرا برخی افراد با وجود دستاوردهای زیاد حس خوبی ندارند؟

وقتی میگوییم پدر برای کسی حضورش غائب بوده که نتیجه اش شکل گیری شخصیت نوجوان ابدی در پسر بوده، یعنی اینکه اگر پدر حاضر باشه (به معنای تاثیر گذاری روانی اش نه الزاما فقط حضور فیزیکیش)، از پسر بازخواست خواهد کرد، و او را مقید کرده و جواب خواهد خواست، که با انجام همه ی اینها استخوان بندی روانی پسر از کودکی رشد خواهد یافت و عنصر مردانگی رشد میکنه..

از طرف دیگه اگه عنصر مردانگی اعمال شده بر روی بچه از حد خودش بیشتر بشه، (یعنی انتظار بیش از حد از بچه داشتن و گفتن اینکه “تو لیاقتت بیشتر از ایناست”) باعث میشه بچه با وجود دستاورد، حال خوبی نداشته باشه..چون همه اش بهش این پیام صادر شده که “ما بیشتر از اینها ازت توقع داشتیم و لیاقتت بیشتر از اینهاست”..

پس فرد در این حالت علیرغم داشتن دستاورد، بدون اعتماد به نفس هست.

بنابراین بچه به همان اندازه که عواطف میخواد، به همان اندازه هم چارچوب میخواد،
به همان اندازه که محبت میخواد، به همان اندازه هم بیرحمی میخواد…
بچه باید متوجه شود که خواستن نظم از او، ربطی به دوست داشتن یا نداشتنش نداره،…
و بچه باید متوجه شود که اینها اصول هستند و خشونتی در کار نیست..

چهارچوب گذاشتن برای بچه لازمه، حتی اگر بچه احساس فشار بکند…

اگر بخش روان مردانه ی ما ضعیف هست، یک بخشیش مال همین عدم پایبندی والدین در ساختار و چهارچوب گذاشتن بر روان بچه هست…

اگر بخش زنانه ی روان ضعیف باشه، ما همش فکر میکنیم باید دستاورد داشته باشیم تا دوست داشتنی باشیم و فکر میکنیم اگر دستاورد نداشته باشیم و بخواهیم ترمز بگیریم، فاتحه ی ما خوانده شده است…این نشون میده که رابطه با مادر ضعیف بوده و بیشترین چالش رو با مادر داریم…

یعنی عنصر زنانه ی مادر یا ضعیف بوده و یا مادر به من گفته: “مشق هات رو نوشتی؟؟؟ حالا دوستت دارم…
رفتی دستشویی؟؟؟ حالا دوستت دارم… بیست گرفتی؟؟؟ حالا دوستت دارم. ..فلان کار رو کردی؟؟؟ حالا شدی بچه خوب” یعنی من همیشه باید کاری میکردم تا دوستم داشته باشن، همینطوری و بدون انجام کاری دوستم نداشتند…

بچه ها به سرعت تحلیل میکنن، و خود ما نیز در کودکی اینطوری بوده ایم، بنابراین بخش هایی از ما یک جایی، جا مونده،،، و به خاطر همین ما فکر میکنیم که باید همه چی رو به دست بیاریم،،، در صورتیکه یونگ معتقده که تکامل فردی انگیزه درونی همه ی ماست و همه مون به چیزی که قرار هست، باید تبدیل بشویم و این، خواسته درون همه ی ما هست و اون چیز، این هست که همه ما، دوست داریم منحصربفرد باشیم و این حس کاملا درستی هست، کاملا درست. اما این، طاقت میخواد و توی کودکی این طاقت کمه در ما …یعنی حس، زیاد هست ولی طاقت کم هست. ..

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.