هگل و نظریه روابط درونی
هگل و نظریه روابط درونی
ریشه های طرز فكر سیستمی
ریشه های اندیشه سیستمی در بلندای تاریخ بشری جای دارد. از زمان های قدیم مفهوم سیستم مورد توجه اندیشمندان و فلاسفه قرار داشته است. ارسطو، افلاطون، ابن خلدون، مولوی، لایپ نیتز، هگل و هرمان هسه از جمله دانشمندانی هستند كه به مفهوم سیستم توجه داشته اند.
شاید بتوان ریشه های طرز فكر سیستمی را به شكل اولیه و ابتدائی آن در منطق ارسطوئی و شیوه استدلال قیاسی او جستجو كرد. ولی آن چه مسلم است تنه اصلی و ساقه های آن چه كه امروزه به نام دید سیستمی با طرز نگرش سیستمی شناخته شده در افكار و فلسفه «هگل» فیلسوف شهیر آلمانی نهفته است.
نظریه روابط درونی
«نظریه روابط درونی» هگل شاید ساده تر از هر كسی به وسیله «بردلی» (یكی از هگل شناسان معروف آكسفورد) بیان شده است. بدین ترتیب كه وقتی یك موجود مانند A وارد روابطی با موجودهای دیگر مانند B و C میگردد، خاصیت كیفیت یا مشخصاتی مانند P پیدا می كند كه نتیجه این روابط است.
به عبارت دیگر، خاصیت یا كیفیت P كه در حال رابطه A با B و C به وجود آمده فقط نتیجه این روابط است و اگر چنین روابطی وجود نداشت چنین خاصیت و كیفیتی نیز در A نبود و A چیزی غیر از آن چه هست، می بود.
با چنین نظریه ای ماهیت و ذات موجودات با ورود آن ها به برقراری ارتباط با موجودات دیگر تغییر پیدا می كند و این درست نقطه مقابل روش های شناخت مكانیسمی است كه در آن ها فرض اساسی بر این است كه روابط مابین موجودات ماهیت آن ها را عوض نمی كند چنان كه خود هگل اشاره می كند :
«این ویژگی بررسی مكانیكی است كه هر رابطه ای كه بین موجودات به وجود می آید مربوط به ماهیت آن موجودات نیست، حتی اگر این رابطه، دو موجود یا دو شیئی را به صورت موجود واحد جدیدی در آورد به نظر آنان (مكانیست ها) این چیزی غیر از روی هم گذاشتن، آمیختن و یا انباشتن در شیئی قبلی نیست».
بنابراین بنا بر نظریه درونی هگل، بعد از برقراری رابطه با موجودات دیگر، (به خاطر تاثیری كه از این رابطه می گیرند) ماهیت و ذات آن ها تغییر می كند ولی در نظریه شناخت مكانیستی، روابط مابین موجودات ماهیت آن ها را عوض نمی كند.
روابط درونی
از جهان بینی هگل و نظریه «روابط درونی» او چهار فرض اساسی زیر را كه مورد توجه «دكترین» های جدید نظریه سیستم هاست می توان نتیجه گرفت :
- 1) كل بیشتر از مجموع اجزائش می باشد :البته منظور از واژه مجموع، جمع ریاضینیست بلكه منظور طرز قرار گرفتن و سازمان اجزاء می باشد به طوری كه اگر اجزاء را بدون سازمان یا نظم به خصوصی روی هم قرار دهیم كل حاصل نمی شود.
- 2) كل ماهیت اجزائش را تعیین نمی نماید :بدین معنی كه خواص و كیفیات كل نه تنها با خواص اجزائش فرق دارد بلكه غالباً خواص كل در اجزائش یافت نمی شود.
- 3) رفتار و حالات اجزاء را نمی توان جداگانه و بدون در نظرگرفتن آن ها در داخل نظام كل مشخص نمود :چون ماهیت واقعی این رفتار و حالات فقط در حال رابطه با همدیگر مشخص نمی شود.
- 4) اجزاء یك كل، متقابلاً و پیوسته با هم در ارتباطند :به بیان دیگر به همان گونه كه در طبیعت عنصر ساده ای در حال آزاد نمی توان یافت اجزاء یك كل را نیز در هیچ لحظه ای نمی توان آزاد و عاری از روابط با سایر اجزاء مشاهده و فرض نمود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!