شناسایی سبک رهبری
فیدلر بر این باور بود که شناسایی سبک رهبری فرد، عامل اصلی موفقیت او در رهبری است. بنابراین او کار خود را با تعیین ماهیت شیوه یا سبک رهبری آغاز کرد. وی بدین منظور پرسشنامه ناخوشایندترین همکار lpc را تدوین کرد.
این پرسشنامه دارای ۱۶ صفت متناقض است، (مثل خوشایند-ناخوشایند، کارآمد –ناکارآمد، باز-بسته، پشتیبان-دشمن) به وسیله این پرسشنامه از فرد خواسته میشود تا درباره همه همکارانی که تاکنون داشته است بیندیشد و به کسی که بیشتر بدش می آمده با او کار کند نمره یک تا هشت بدهد، که این باید درباره شانزده جفت صفت متضاد اجرا شود. ف
فیدلر براین باور بود که براساس پاسخهای فرد مورد آزمایش به این پرسشنامه ها، میتوان شیوه اصلی رهبری وی را تعیین کرد. اگر کسی که به این پرسشها پاسخ میدهد نمرههای نسبتاً بالایی به یکی از همکارانی بدهد که از او متنفر است در آن صورت مشخص میشود وی تمایل زیادی دارد که با این همکارش روابط شخصی خوبی داشته باشد.
یعنی اگر او کسی را که به دشواری میتواند با او همکاری کند به شیوهای مطلوب توصیف نماید، در آن صورت باید او را در زمره طرفداران (کارمند مدار) قلمداد کرد. برعکس اگر کسی به شخصی که تنفر دارد با وی کار کند نمره بسیار پائینی بدهد، در آن صورت شخص مورد آزمایش بیشتر به تولید و بازدهی علاقمند است و باید او را (کارمدار) یا طرفدار کار نامید.
فیدلر فرض را بر این میگذارد که شیوه یا سبک رهبری فرد ثابت است بدین معنی که اگر موقعیت به گونهای باشد که رهبر طرفدار کار باشد و کسی که در مقام رهبری است طرفدار کارمند باشد در آن صورت یا باید موقعیت را تغییر داد یا اینکه آن رهبر را عوض کرد (البته اگر هدف کسب بیشترین موفقیت باشد) فیدلر چنین استدلال میکند که سبک یا شیوه رهبری ذاتی یا فطری است (بنابراین انسان نمیتواند شیوه رهبری خود را عوض کند و آن را با شرایط در حال تغییر متناسب نماید).
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!