راهبردهای مهم درمانی تله انزوای اجتماعی
جستجوی ریشه های تحولی طرح واره از طریق تکنیک های تجربی، برخلاف دیگر طرح واره های حوزه بریدگی و طرد، چندان مورد تأکید نیست؛ بلکه تمرکز اصلی بیشتر بر بهبود روابط فعلی بیمار با همسالان و گروه های اجتماعی است.لذا، راهبردهای شناختی و رفتاری در اولویت قرار می گیرند.
گروه درمانی ممکن است برای بسیاری از این بیماران مفید و مثمرثمر واقع شود، بویژه کسانی که از روابط دوستانه نیز اجتناب می کنند. هرچه بیمار منزوی تر باشد، رابطه درمانی اهمیت بیشتری می یابد، زیرا ممکن است این تنها رابطه سالم بیمار باشد. ”هدف راهبردهای شناختی، این است که بیماران به این نتیجه برسند آن قدر هم که فکر میکنند با بقیه مردم فرق ندارند. آنها در بسیاری از ویژگی ها با سایر مردم سهیم هستند و برخی از این ویژگیها که فکر می کنند آنها را از دیگران متمایز کرده، یک واقعیت جهانی هستند (مانند تخیلات جنسی یا پرخاشگری).
حتی اگر بیماران، بخشی از کل جامعه یا گروه نباشند، با این حال افراد دیگری شبیه به آنها وجود دارند. بیماران یاد می گیرند که علاوه بر تفاوت ها، بر شباهت های خود با دیگران نیز انگشت بگذارند. آنها یاد می گیرند خرده گروه هایی را بشناسند که شبیه به خودشان باشند و در تفاوت ها با آنها سهیم شوند. آنها یاد می گیرند بسیاری از مردم، علیرغم وجود تفاوتها، آنها را می پذیرند.
آنها یاد می گیرند با افکار خود آیند منفی که مانع پیوستن آنها به گروه ها و برقراری ارتباط با دیگران می شوند، چالش کنند.
راهبردهای تجربی می تواند به بیماران کمک کند تا به این بینش دست یابند که در دوران کودکی و نوجوانی به خاطر چیزی که دوست داشته اند، مورد کم لطفی قرار گرفته اند.
برخی از بیمارانی که این طرح واره را دارند در دوران کودکی مورد کم لطفی قرار نگرفته اند، بلکه به خاطر علایق خود، تنهایی را انتخاب کرده اند. بیماران تجارب دوران کودکی خود را به هنگام تصویرسازی در ذهنشان مرور می کنند و خشم و تنهایی خود را نسبت به تمام کسانی که با آنها کم لطفی کرده اند، بیان می کنند.
بیماران با پیش داوری های اجتماعی نسبت به افرادی که متفاوتند، میجنگند. ( این یکی از مزیت های گروه های هشیاری افزا است: آنها به اعضای گروه آموزش می دهند که تا عليه نفرت خود نسبت به دیگران بجنگند.
بیماران همچنین از تصویر سازی ذهنی برای تجسم کردن افرادی استفاده می کنند که می توانند با آنها کنار بیایند.
هدف راهبردهای رفتاری، کمک به بیماران برای غلبه بر اجتناب آنها از موقعیت های اجتماعی است. هدف، این است که بیماران به تدریج به گروه ها بپیوندند، با دیگران ارتباط برقرار کنند و روابط دوستانه ای را پایه ریزی کنند.
دستیابی به این هدف، مستلزم رویارویی تدریجی بیمار با این موقعیت ها از طریق تکالیف خانگی است. کنترل اضطراب می تواند برای کمک به مقابله مؤثر بیمارانی استفاده شود که معمولا اضطراب اجتماعی قابل توجهی دارند. آموزش مهارتهای اجتماعی نیز می تواند برای اصلاح نقص های موجود در مهارت های اجتماعی به آنها کمک کند. به منظور کاهش اضطراب بیمار، هر جا که لازم باشد، می توان دارو درمانی را نیز به طرح درمان اضافه نمود.
روند درمان وقتی مثبت است که بیماران با درمانگر رابطه نزدیکی برقرار کنند. رابطه درمانی به تنهایی نمی تواند برای کمک به بیماران کافی باشد، مگر این که بیماران برای غلبه بر اجتناب از موقعیت های اجتماعی، بر راهبردهای شناختی و رفتاری نیز تمرکز کنند.
گاهی اوقات بیمارانی که این طرح واره را دارند، علیرغم این که می توانند با درمانگر رابطه برقرار کنند، ولی هنوز احساس می کنند با بقیه مردم فرق دارند. این حالت بستگی به شدت طرح واره دارد: برای بیمارانی که طرح واره آنها به شدت ناسازگار است، رابطه درمانی نقش مهمی ایفاء می کند و می تواند با احساس تنهایی بیماران مقابله کند، اما برای بیمارانی که قبلا توانسته اند با دیگران ارتباط برقرار کنند، ولی نتوانسته اند به گروه ها بپیوندند، رابطه درمانی نمی تواند تجربه هیجانی اصلاحی ارزشمندی باشد.
اگر اعضای گروه، بیمار را بپذیرند، گروه درمانی می تواند بسیار مفید باشد و به همین دلیل “گروه های ویژه” که اعضای آن شباهت زیادی به بیمار دارند (مانند کودکان الكلیک، بازماندگان زنای محارم، گروه های حمایتی بیماران مبتلا به اضافه وزن) می توانند بسیار ارزشمند باشند.
راهبردهای مهم درمانی تله انزوای اجتماعی:
جستجوی ریشه های تحولی طرح واره از طریق تکنیک های تجربی، برخلاف دیگر طرح واره های حوزه بریدگی و طرد، چندان مورد تأکید نیست؛ بلکه تمرکز اصلی بیشتر بر بهبود روابط فعلی بیمار با همسالان و گروه های اجتماعی است.
لذا، راهبردهای شناختی و رفتاری در اولویت قرار می گیرند.
گروه درمانی ممکن است برای بسیاری از این بیماران مفید و مثمرثمر واقع شود، بویژه کسانی که از روابط دوستانه نیز اجتناب می کنند. هرچه بیمار منزوی تر باشد، رابطه درمانی اهمیت بیشتری می یابد، زیرا ممکن است این تنها رابطه سالم بیمار باشد. ”
هدف راهبردهای شناختی، این است که بیماران به این نتیجه برسند آن قدر هم که فکر میکنند با بقیه مردم فرق ندارند. آنها در بسیاری از ویژگی ها با سایر مردم سهیم هستند و برخی از این ویژگیها که فکر می کنند آنها را از دیگران متمایز کرده، یک واقعیت جهانی هستند (مانند تخیلات جنسی یا پرخاشگری).
♦️حتی اگر بیماران، بخشی از کل جامعه یا گروه نباشند، با این حال افراد دیگری شبیه به آنها وجود دارند. بیماران یاد می گیرند که علاوه بر تفاوت ها، بر شباهت های خود با دیگران نیز انگشت بگذارند. آنها یاد می گیرند خرده گروه هایی را بشناسند که شبیه به خودشان باشند و در تفاوت ها با آنها سهیم شوند. آنها یاد می گیرند بسیاری از مردم، علیرغم وجود تفاوتها، آنها را می پذیرند.
آنها یاد می گیرند با افکار خود آیند منفی که مانع پیوستن آنها به گروه ها و برقراری ارتباط با دیگران می شوند، چالش کنند.
راهبردهای تجربی می تواند به بیماران کمک کند تا به این بینش دست یابند که در دوران کودکی و نوجوانی به خاطر چیزی که دوست داشته اند، مورد کم لطفی قرار گرفته اند.
برخی از بیمارانی که این طرح واره را دارند در دوران کودکی مورد کم لطفی قرار نگرفته اند، بلکه به خاطر علایق خود، تنهایی را انتخاب کرده اند. بیماران تجارب دوران کودکی خود را به هنگام تصویرسازی در ذهنشان مرور می کنند و خشم و تنهایی خود را نسبت به تمام کسانی که با آنها کم لطفی کرده اند، بیان می کنند.
بیماران با پیش داوری های اجتماعی نسبت به افرادی که متفاوتند، میجنگند. ( این یکی از مزیت های گروه های هشیاری افزا است: آنها به اعضای گروه آموزش می دهند که تا عليه نفرت خود نسبت به دیگران بجنگند.
♦️بیماران همچنین از تصویر سازی ذهنی برای تجسم کردن افرادی استفاده می کنند که می توانند با آنها کنار بیایند.
هدف راهبردهای رفتاری، کمک به بیماران برای غلبه بر اجتناب آنها از موقعیت های اجتماعی است. هدف، این است که بیماران به تدریج به گروه ها بپیوندند، با دیگران ارتباط برقرار کنند و روابط دوستانه ای را پایه ریزی کنند.
دستیابی به این هدف، مستلزم رویارویی تدریجی بیمار با این موقعیت ها از طریق تکالیف خانگی است. کنترل اضطراب می تواند برای کمک به مقابله مؤثر بیمارانی استفاده شود که معمولا اضطراب اجتماعی قابل توجهی دارند. آموزش مهارتهای اجتماعی نیز می تواند برای اصلاح نقص های موجود در مهارت های اجتماعی به آنها کمک کند. به منظور کاهش اضطراب بیمار، هر جا که لازم باشد، می توان دارو درمانی را نیز به طرح درمان اضافه نمود.
روند درمان وقتی مثبت است که بیماران با درمانگر رابطه نزدیکی برقرار کنند. رابطه درمانی به تنهایی نمی تواند برای کمک به بیماران کافی باشد، مگر این که بیماران برای غلبه بر اجتناب از موقعیت های اجتماعی، بر راهبردهای شناختی و رفتاری نیز تمرکز کنند.
گاهی اوقات بیمارانی که این طرح واره را دارند، علیرغم این که می توانند با درمانگر رابطه برقرار کنند، ولی هنوز احساس می کنند با بقیه مردم فرق دارند. این حالت بستگی به شدت طرح واره دارد: برای بیمارانی که طرح واره آنها به شدت ناسازگار است، رابطه درمانی نقش مهمی ایفاء می کند و می تواند با احساس تنهایی بیماران مقابله کند، اما برای بیمارانی که قبلا توانسته اند با دیگران ارتباط برقرار کنند، ولی نتوانسته اند به گروه ها بپیوندند، رابطه درمانی نمی تواند تجربه هیجانی اصلاحی ارزشمندی باشد.
اگر اعضای گروه، بیمار را بپذیرند، گروه درمانی می تواند بسیار مفید باشد و به همین دلیل “گروه های ویژه” که اعضای آن شباهت زیادی به بیمار دارند (مانند کودکان الكلیک، بازماندگان زنای محارم، گروه های حمایتی بیماران مبتلا به اضافه وزن) می توانند بسیار ارزشمند باشند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!