سبک های رهبری
همانطور که مرور شد هر کدام از مکاتب کلاسیک ورفتاری مدیریت، دستور العمل های متفاوتی در مورد مفهوم رهبری صادر کرده اند. کلاسیک ها یک سلسله اصولی وضع نمودند که رهبران را ملزم می کرد تا به جنبه های ماشینی سازمان و بالا بردن بازدهی توجه کنند (عباس زادگان ،۱۳۷۲).از سوی دیگر، پیروان مکتب رفتاری به جنبههای انسانی سازمان، ایجاد گروه کاری و توجه به نقش عوامل اجتماعی در محیط کار تأکید دارند (رضائیان،۱۳۸۴،ص ۴۰). بااین حال امروزه اعتقاد بر این است که هر دو مکتب مصداق دارند، منتهی هر کدام در شرایطی کاملا متفاوت میتوانند کاربرد داشته باشند (مقدس وکاشفی، ۱۳۶۸ ).
فیدلر در تئوری اقتضایی، عبارات خاصی را تحت عنوان وظیفهمداری و رابطهمداری برای توصیف خصوصیات اساسی وانگیزشی شخصیت رهبر ابداع کرد. فیدلر انگیزش وظیفهمداری و انگیزش رابطهمداری را صفاتی میداند که اساسا برای هر شخصی ثابت است. درجه انگیزش وظیفهای تا رابطهای با شاخص “ناخوشایندترین همکار” سنجیده میشود. فیدلر موقعیت را برحسب درجه مطلوب بودنش برای رهبر از موقعیت بسیار مطلوب تا موقعیت نامطلوب تقسیمبندی کرد. در این نظریه از رهبران خواسته میشود همه کسانی را که تاکنون با آنها کار کردهاند را به یاد بیاورند و ناخوشایندترین همکار را انتخاب کنند. سپس پاسخدهندگان، ناخوشایندترین همکارشان را با علامتگذاری بر روی شانزده شاخص که کیفیت هر طرف آن با علامت مثبت و منفی مشخص شده است توصیف میکنند (ساعتچی،۱۳۷۷،ص۲۱۹). به عبارتی، نظریه رهبری وضعی به مدیر یا رهبر کمک میکند تا عقاید کلا سیک و رفتاری را در موقعیت های مناسب خود مورد استفاده قرار دهد.
علاوه بر رویکردهای سنتی، دیدگاه های جدیدی در رهبری شکل گرفتند که از جدیدترین آنها می توان دیدگاه رهبری خدمتگزار و دیدگاه رهبری تحول گرا را نام برد.این دو سبک رهبری امروزه به سرعت توجه نظریه پردازان، دانشمندان، محققان و کارگزاران مدیریت را به خود جلب کرده است.
رهبری خدمتگزار و تحول گرا کیفیات و ویژگیهای تقریبا یکسان و مشابهی دارند. با مطالعه در این دو سبک رهبری مشخص می شود که هر دو این سبک های رهبری ریشه در مفهوم رهبری کاریزماتیک دارند. این مفهوم که نخستین بار توسط وبر مطرح شد بر صفات و ویژگی های خاص رهبر که ناشی از شخصیت کاریزمای او است تاکید دارد. با مقایسه این دو سبک رهبری مشخص می شود که هر دو بر تشویق افراد، ارزش گذاردن به افراد، شنود موثر، مربی و معلم بودن و توانمندسازی دیگران تاکید دارند. در واقع بر اساس تئوریهای مذکور، بیشترین شباهت را می توان در توجه فردی و تاکید بر توانمند سازی دیگران مشخص نمود. هر دو سبک بر چشم انداز داشتن، شنود موثر، توانمند سازی دیگران، ارتباط برقرار کردن، مدلسازی، اقناع و صداقت تاکید دارند.
رهبری تحول گرا و رهبری خدمتگزار دو تئوری متضاد و در مقابل هم نیستند. بلکه آنها ایدئولوژی های مکمل هستند. زیرا هر دو آنها شکلهای عالی رهبری را معرفی می کنند (استون و دیگران، ۲۰۰۴، ص۳۵۹). اما این دو مفهوم تفاوتهایی نیز دارند، در حالی که هر دو رهبری خدمتگزار و رهبری تحول گرا بر تاثیر گذاشتن و نفوذ تاکید میکنند، رهبری خدمتگزار به شیوهای غیر سنتی یعنی قرار گرفتن در مقام خدمتگزاری به این تاثیر دست می یابد. رهبری خدمتگزار تاکید بیشتری بر خدمت کردن به پیروان دارد و همچنین آزادی بیشتر و اعتماد بیشتری به زیردستان نشان داده می شود. رهبری تحول گرا بیشتر بر اهداف سازمانی تاکید دارد در حالی که رهبری خدمتگزار بر افراد که پیروان او هستند تاکید و تمرکز دارد. (استون و دیگران، ۲۰۰۴، ص۳۵۹)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!