وبلاگ - آخرین اخبار

علائم خطر در شروع روابط و مرحلهٔ آشنایی در افرادی با طرحواره محرومیت هیجانی

۱. به حرفهای من گوش نمی دهد.

۲.دائم حرف می زند.

۳. برای ارتباط صمیمی با من راحت نیست.

۴. پرمشغله است. وقت کمی برای من می گذارد.

۵. نجوش، بی مهر و درونگراست.

۶. شما بیشتر از او مایل به برقراری رابطهٔ صمیمانه هستید.

۷. وقتی به او سخت نیاز دارید، در کنار شما نیست.

۸ کمتر در کنار شماست، اما ذهن شما کاملاً مشغول اوست.

۹. احساسی های شما را درک نمی کند.

۱۰. بیشتر، شما نیازهای او را برآورده می کنید تا اینکه او نیازهای شما را برآورده سازد.

این علائم حاکی از آن هستند که شما در معرض تکرار الگوی ناکام ساز قرار گرفته اید:
“طرف مقابل احتمال دارد شما را باز هم مثل روابط گذشته تان دچار محرومیت هیجانی کند.”

 

نشانه های تلهٔ زندگی محرومیت هیجانی در روابط:

۱. نیازهای خودتان را به شریک زندگی تان نمی گویید و بعد از اینکه نیازهایتان برآورده نشدند، احساس ناامیدی و سرخوردگی می کنید.

۲. احساس های خود را به شریک زندگی تان بازگو نمی کنید و بعد از اینکه درک نشدید، احساس سرخوردگی و ناامیدی می کنید.

۳. همیشه خودتان را قوی و بی نیاز نشان می دهید و بنابراین همسرتان پی به نیازهای شما نمی برد.

۴. احساس ناکامی و محرومیت می کنید، اما لام تاکام حرف نمیزنید. بنابراین کینه جویی شما گل می کند.

۵. عصبانی و پرتوقع هستید.

۶. دائم شریک زندگی تان را به دلیل توجه ناکافی، سرزنش می کنید.

۷. سرد، نجوش، نامهربان و دست نیافتنی می شوید.

چرا افرادی که در تله محرومیت هیجانی هستند افراد “پرتوقعی” می شوند؟؟؟

برخی از افراد که تلهٔ زندگی محرومیت هیجانی دارند، ممکن است با تلهٔ زندگی، جنگ نابرابری داشته باشند. بدین معنی که با خصومت ورزی و پرتوقعی سعی می کنند احساسی محرومیت خود را جبران کنند. این افراد خودشیفته هستند. آنها طوری رفتار می کنند که انگار از عالم و آدم طلبکارند. توقعات آنها زیاد است و نزدیکان خود حتی همسرشان را برای دست یابی به این خواسته ها، استثمار می کنند. جفری از این دست افراد بود. همیشه احساس می کرد که دیگران به او محبت نمی کنند. به دلیل همین نوع طرز فکر، دائم عصبانی و طلبکار بود. رفتار جفری با روش الیزابت متفاوت بود، زمانی که الیزابت مورد بی اعتنایی هیجانی، قرار می گرفت خاموش می ماند و سکوت می کرد. جفری و الیزابت در برابر محرومیت هیجانی روشهای متفاوتی در پیش می گرفتند. خشم و پرتوقعی جفری نمونهٔ بارز سبک مقابله ای حمله بود، در حالی که سکوت الیزابت شاخصهٔ سبک مقابل های تسلیم بود. چرا افراد مبتلا به محرومیت هیجانی با پناه بردن به خودشیفتگی در برابر مشکل خود واکنش نشان می دهند؟
به دلیل اینکه همزمان گرفتار دو تلهٔ زندگی هستند:

( ۱) محرومیت هیجانی و
(۲) استحقاق

اگرچه این افراد در دوران کودکی نیازهای هیجانی شان به درستی ارضا نشده است، اما بعدها با در پیش گرفتن استحقاق، سعی کرده اند بر علیه این احساس محرومیت بجنگند و به همین دلیل از دیگران بسیار توقع دارند و فکر می کنند اگر دیگران به نیازهای آنها پاسخ بدهند، مشکل شان حل می شود. زهی خیال باطل، زیرا پرتوقعی بیانگر نیازهای سطحی فعلی و پوششی بر نیاز محرومیت عمیق است.
گرفتن استحقاق، سعی کرده اند بر علیه این احساس محرومیت بجنگند و به همین دلیل از دیگران بسیار توقع دارند و فکر می کنند اگر دیگران به نیازهای آنها پاسخ بدهند، مشکلی شان حل می شود. زهی خیال باطل، زیرا پرتوقعی بیانگر نیازهای سطحی فعلی و پوششی بر نیاز محرومیت عمیق است. به عنوان مثال، شما ممکن است دربارهٔ خوراک، پوشاک و روابط خود، خیلی پرتوقع باشید. ممکن است دربارهٔ مسایل مادی بسیار سختگیر و پرتوقع باشید. تنها نیازی که این وسط فراموش شده است؛ همانا نیاز شما به محبت است. متاسفانه پول پرستی، جانشین رضایت بخشی برای عشق و محبت به شمار نمی رود و شما با برطرف سازی این نیازهای مادی، هیچگاه نمی توانید جای خالی عشق و محبت را پر کنید. ممکن است به جوایز متعددی دست یابید، اما تا زمانی که مسایل عاطفی (محبت،درک، صمیمیت، عشق) حل نشوند، کماکان در بر همان پاشنه خواهد چرخید. در دوران کودکی اجازه نداشتید نیازهای هیجانی خود را ابراز کنید. اگر هم نیازهای خود را ابراز می کردید احتمالاً مادر تان به این نیازها جواب نمی داد. اما اگر هم این نیازها را ابراز می کردید با حداقل پاسخ و واکنش مثبت روبه رو می شدید. این اتفاق دربارهٔ دیوید رخ داد. اگرچه مادر دیوید از لحاظ عاطفی سرد و بی مهر بود، اما در برآورده سازی سایر نیازهای دیوید سنگ تمام می گذاشت. مادر دیوید، ریخت و پاشی مادی زیادی می کرد و برای دیوید کادوهای گران قیمت می خرید. بر همین اساس، دیوید حق خودش میدانست که مادرش نیازهای مادی وی را برآورده سازد. برخلاف دیوید برخی از بچه ها نه نیازهای هیجانی شان برآورده می شد و نه نیازهای مادی و رفاهی شان. علت این مشکلات چندان مهم نیست، بلکه مهم اثرات مخربی است که این شرایط بر ذهن کودکان می گذارد. چنین کودکانی معمولا خواستهٔ چندانی از زندگی ندارند و یاد می گیرند که انتظاری نیز نداشته باشند (سبک مقابله ای تسلیم).

به نظر می رسد رابطه با افراد خودشیفته، اصیل نیست. در روابط صمیمی نیز حتی سطحی به نظر می رسند. اگر با این افراد رابطه داشته باشید، برخی اوقات از سطحی بودن و فقدان عشق و محبت واقعی در این رابطه، ناامید و سرخورده می شوید. دلیل این پدیده را می توان در این موضوع جستجو کرد که شما دربارهٔ نیازهای خود خیلی کم توقع هستید و طرف مقابل در برآورده سازی نیازهای هیجانی اصلی شما نوعی بی صداقتی پیشه کرده است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.