افسانه جزیره سیرنس و پدیده تنزیل آینده
بنا بر اساطیر یونان سایرن ها دخترانی بودند بسیار زیبا که صدایی بس دل انگیز داشتند و ملوانان را با آوازهای احساس برانگیز خود طلسم کرده و به کام صخرههای مرگآوری که بر روی آن آواز میخواندند، میکشیدند. اما اودیسیوس، قهرمان افسانهای یونان، توانست بدون هیچ خطری از جزیره آنان بگذرد! چگونه؟ آن را در ادامه خواهم گفت.
شاید ما فکر کنیم که این داستان نیز اسطوره ای و خیالین و نمادین است. اما ما هر روز در دام سایرن ها هستیم. وقتی ایدئال خود را تصویر می کنیم برای آخر هفته ورزش، رژیم میوه و کتاب های عمیق را در نظر می گیریم اما در برابر وسوسه های روزانه، در نهایت شکلات، سریال های تلویزیونی تکراری، بازی با موبایلمان را انتخاب می کنیم. دانشمندان به این پدیده یا این ويژگی انسانی می گویند تنزیل آینده. به عبارت دیگر ما در دام کوتاه نگری و لذت های آنی می افتیم. منافع فردا را فدای لذت امروز می کنیم. همین ويژگی باعث می شود به جای پس انداز برای فردا، امروز خرج کنیم و اهداف بلندمدت خود (قبول شدن در آزمون دکترا) را برای بدست آوردن خوشی زودگذر (دیدن مسابقات جام جهانی) به هم میریزیم. متاسفانه برای آنچه اکنون میخواهیم از خواستههای آتیمان خرج میکنیم.
یک پژوهشگر نظر جالبی در این زمینه دارد: هر فرد طوری رفتار می کند که گویی دو نفر در درون آن وجود دارند: یکی از آن ها دستگاه تنفس سالم و زندگی طولانی را طلب می کند ولی دیگری به سیگار تمایل دارد. یکی بدنی خوش فرم و زیبا را می پسندد ولی دیگری خواستار غذاهای چرب و چاق کننده است.
دقت کنید که تنزیل آینده فقط برای زندگی شخصی نیست، متاسفانه این مساله گرییانگیر مدیران، سرمایه گذاران و مدیران ارشد کشورها نیز هست. مثلا ما با دو پروژه ملی روبرو هستیم. اولی کمتر از یک سال به نتیجه می رسد و 10 واحد منفعت عمومی یا سود اقتصادی دارد و دومی 3 سال طول می کشد و 50 واحد منفعت عمومی یا سود اقتصادی دارد. ما دوباره در دام سایرن ها می افتیم. عقل مان می گوید پروژه دومی را انتخاب کنیم اما آواز فریبنده سایرن ها باعث می شود که به کام مرگ لذت های آنی فرو رویم. به همین دلیل است که پروژه های زیرساختی همیشه فدای پروژه های زودبازده، عامه پسند و نمایشی می شوند. همین ويژگی تنزیل آینده چه خسارت های میلیاردی که وارد نکرده!؟
تجویز راهبردی:
حالا برگردیم به اینکه چگونه اودیسه نجات یافت. سیرس (الهه یونانی)، به اودیسه خبر داد که کشتی تو از جزیره سیرنس خواهد گذشت که آواز خوش مقاومتناپذیرش میتواند ملوانان را بفریبد تا بدان سو پارو بزنند و به صخرهها برخورد کنند. تو باید به خدمه کشتیات دستور دهی که گوشهایشان را با موم بپوشانند، بنابراین آنها آواز جزیره سیرنس را نتوانند شنید، اما تو میتوانی بیهیچ ترسی، آواز زیبای آنان را بشنوی، اگر به همکارانت دستور دهی که ترا به تیرک کشتی ببندند و به هیچ وجه تا گذشتن از خطر به فریادهایت برای آزادی توجه نکنند. پس دو راهکار اساسی پیش روی ماست:
گریز از مواجهه: اگر از وسوسه تلویزیون، شیرینی و شکلات، موبایل و بیهوده گردی در فضای مجازی می ترسیم، فضایی فراهم کنیم اصولا در مواجهه با آنان قرار نگیریم (موم در گوش).
ایجاد تعهد پیشینی برای عدم امکان پرداختن به خواسته های آنی: اودیسه با بستن خود به تیرک کشتی، خویشتن آتیاش را در برابر خویشتن فعلیاش حفظ کرد. به عنوان مثال ثبت نام در کلاس کنکور، اعلان عمومی سیاست ها به مردم، انجام بخشی از سرمایه گذاری همه این ها به نوعی ایجاد تعهد (بستن خود به تیرک کشتی) است برای نجات از وسوسه سایرن های دلفریب.
منابع :دکتر مجتبی لشکربلوکی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!