رهبری تحول گرا

رهبران براي موفقيت، نياز به توانايي رفتاري براي انتخاب نقش درست و مناسب براي موقعيت دارند. براي انجام اين مورد، رهبران نياز به انعطاف پذيري شناختي و رفتاري دارند. يک رهبر، نيازمند توانايي شناخت نيازها و اهداف افراد و توانايي تطبيق ديدگاه فردي خود مطابق با فعاليتهاي گروه است.

اهميت رهبري براي حفظ و توسعه فرهنگ سازماني توسط نويسندگاني موفق مورد تاکيد قرار گرفته است. رهبري تاثير ضمني و آشکاري بر فرهنگ از راه زبان، ساختار، ارزشها و رفتار دارد و در سطح گروهي و فردي عمل مي کند. آيزن باچتال پيشنهاد مي کند که روابط رهبري براي تغيير ارزشها، باورها و نگرشهاي پيروان، مهم و حياتي است. به ويژه اينکه تحقيق آنها بر اهميت رهبري تحول گرا در محيط هاي تغيير شديد به دليل تاثيرات روان‌شناختي بلند مدت، بر رفتار و نگرشهاي پيروان که موجب ايجاد فرهنگي مي شود که تغيير را مي پذيرد، تاکيد دارد. (Duckett & Macfarlane,2003)

در طول بيست سال گذشته، توجه و علاقه زيادي به بررسي پارادايمهاي جديد رهبري نشان داده شده است. بسياري از تعريفهاي اوليه رهبري به نظر مي رسد که روي فرايندهاي عقلايي و شناختي تأکيد مي کنند. به علاوه الگوهاي پيشين رهبري به دليل اينکه از تشريح دامنه کامل سبکها و رفتارهاي رهبري موجود ناتوان بوده‌اند، مورد انتقاد قرار گرفته اند. در پاسخ به چنين انتقادهايي، مفاهيم رهبري تحول‌گرا و تبادل‌گرا  پديدار شد. همان گونه که سازمانها با تحول و توسعه اقدامات سنتي مديريت روبه‌رو مي شوند، تعيين عملکرد بالا و ويژگيهاي تحول‌گرايانه رهبران مهم و حياتي خواهد شد. (Leban,2004)

 

هوش عاطفي و رهبري تحول گرا

هوش عاطفي و رهبري تحول گرا

ريشه هاي هوش عاطفي، در تئوري مديريت کلاسيک قرار دارد. براي مثال، در سال 1995، روبرت كاتز بحث مي کند که عملکرد يک مدير مؤثر و کارآ، بستگي به سه نوع مهارت پايه اي: (مهارت فني، مهارت ادراکي و مهارت انساني) دارد. حتي تا اين هنگام و اوايل دهه 19…
هوش اجتماعي

هوش اجتماعي

هوش اجتماعي یعنی توانايي شناخت حالتهاي دروني ، انگيزه ها و رفتارهاي خود و ديگران و کنش با آنها به گونه بهينه، بر اساس آن اطلاعات.هوش ميان فردي به عنوان توانايي شناخت افراد ديگر، چگونگي انگيزش آنها و چگونگي کار کردن با آنها كه به گونه مشار…
هوش عاطفي

هوش عاطفي

هال و لرد اشاره مي کنند که هم دليل نظري، و هم تجربي قوي‌اي وجود دارد که فرض کنيم تعهد هوش عاطفي رهبر به يک هدف، ادراکها و قضاوتهاي زيردست را رنگ مي دهد. در اين زمينه، مدلهاي غالبِ شکل دهي احساس، نشان مي دهند که دريافت کنندگان به طور خودکار اطلاعا…
خود سازماني

خود سازماني(خود تعييني)

باس فرضيه اي را مطرح مي کند که رهبران تحول گرا به احتمال بيشتري، به عنوان رهبراني موثرتر و ارضاکننده تر نگريسته مي شوند و اين را با استفاده از پرسشنامه رهبري چند عاملي در سراسر بخش خصوصي و عمومي آزمون کرد. نتايج او نشان مي دهد که رهبران تحول گرا نسبت…
رهبري تبادل گرا

رهبري تحول گرا و تبادل گرا

اصطلاحات تحول، تحول گرا و تبادل گرا، مباحث اصلي مطالعات رهبري و استفاده شده براي تمايز بين رهبري و مديريت است. تئوري رهبري تحول گرا نخست توسط برنز (1978) به منظور تمايز بين آن دسته از رهبران که روابط قوي و انگيزشي با زيردستان و پيروان برقرار مي‌ک…

نتيجه گيري

رهبري تحول گرا، مرتبط با عملکرد سازمان (واحد) است. با توجه به سودمندي رهبري تحول گرا، توجهات به مسائل ديگري، مثل چگونگي ايجاد و توسعه آن و عوامل مرتبط که ممکن است زمينه را براي استفاده افراد از رهبري تحول گرا فراهم سازد، معطوف شده است. نتايج اين مقاله نشان مي دهند که هوش عاطفي پيش نيازي براي رهبري موفق است. دلايل متعددي وجود دارند که چرا افرادي که هوش عاطفي بالايي دارند، به احتمال بيشتر از رفتارهاي تحول گرا، استفاده مي کنند؟ نخست اينکه، رهبراني که مي دانند و مي توانند عواطف و احساسات خودشان را کنترل کنند و خودکنترل هستند مي‌توانند به عنوان الگوي نقش براي پيروان خود باشند و بنابراين اعتماد و احترام پيروان خود به رهبران را افزايش مي‌دهند. دوم اينکه، رهبراني که هوش عاطفي بالايي دارند با تأکيد بر شناخت احساسات و عواطف ديگران، به گونه‌اي ايده‌آل تا اندازه‌اي که انتظارات پيروان مي تواند افزايش يابد آنها را تحقق مي بخشند. سوم اينکه، رهبراني که هوش عاطفي بالايي از خود نشان مي دهند بر همدلي و توانايي مديريت روابط به شکل خوب و ملاحظات فردي تاکيد دارند.